ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام باقر علیه السلام: براستی که خداوند عزوجل برای شر قفلهایی گذارد و کلید آن قفلها را شراب قرار داد و دروغ از شراب بدتر است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 339، ح 3
حل مسأله اقتباس سینمایی در ایران با یک راهحل ساده
سعید عقیقی: با انتخاب حداکثر سه نفر شامل یک نویسنده، یک کارگردان و یک تهیهکننده، بسادگی میتوان به جای 10 فیلمنامه تا پایان سال۹۹، که بلندپروازانه است و بیحاصل، به سه تا پنج فیلم اقتباسی با کیفیت تا پایان همین سال دست یافت. گذاردن قید محدودکننده «داستانهای ایرانی چهل سال اخیر» نه منطقی است و نه مسبوق به سابقه. در فیلمنامههای «هامون»، «ناخداخورشید»، «سارا»، «شبهای روشن» و «درخت گلابی» باوجود برداشت از متون نویسندگان خارجی (و در یک مورد داستانی که پیش از انقلاب نوشته شده) تناسب بیشتری با فرهنگ ایرانی مشاهده میشود. اقتباس یک شیوه برای گسترش رابطه فرم و مفهوم میان ادبیات و سینماست؛ نه بهانه مضامینی که تازه باید برای انتقالشان دنبال داستان مناسب بگردیم.
بخشی از یادداشت این منتقد در ایبنا
فعالیت موسیقایی در دوران خانه نشینی
بهزاد عبدی
آهنگساز و رهبر ارکستر
در این روزهای در خانه ماندن اجباری یا به تعبیر دیگر قرنطینه خانگی، من نیز مانند دیگر مردمان شهرم و هنرمندان حوزههای مختلف هنری در قرنطینه خانگی به سر میبرم و البته این مدت زمان فرصت خوبی به من داد تا بتوانم به کارهای نیمه تمام خود بیشتر بپردازم. بهعنوان مثال مشغول نوشتن اپرایی بودم که سرانجام به پایان رسید. همچنین دو قطعه موسیقی برای گروه «خنیاگران مهر» تنظیم کردم که اجرا و در فضای مجازی هم منتشر شد. سه قطعه هم برای آواز و ارکستر نوشتهام و دیگر، تمرینات شخصی و سازی است و انجام مطالعه که خدا را شکر نتیجه خوبی هم داشت. ناگفته نماند فعالیت اغلب آهنگسازان بیشتر در خانه انجام میگیرد و همانطور که اشاره کردم این روزهای خانه نشینی فرصتی شد تا بیشتر به خودمان بپردازیم و کارهای نیمه تمامی را که در موسیقی داشتیم بتوانیم انجام دهیم.
اما در مورد اینکه سؤال میشود چرا در این روزهای سخت و شیوع ویروس کرونا، حوزه موسیقی کمتر به این موضوع پرداخته است باید بگویم آهنگساز هم میتواند مانند دیگر حوزههای هنری به خلق تصویرو نقاشی یا ساخت مستند سینمایی یا سرودن شعر و ترانهای بپردازد اما ارائه یک اثر موسیقی متفاوت با دیگر بخشهای هنری است. تولید یک اثر موسیقی ناگزیر از حضور ارکستر و نوازندگان است و مسأله این است که با وجود این شرایط و رعایت فاصله اجتماعی این کارها چگونه و در کجا باید اجرا شود؟! آیا با وجود این شرایط و رعایت پروتکلهای بهداشتی امکان ضبط این آثار در استودیو وجود دارد؟ یک اثر ارکسترال نیازمند حضور حداقل 20 نوازنده در کنار یکدیگر است بنابراین، شرایط موجود، امکان بروز چنین اتفاقاتی را فراهم نمیکند. شاید هم تا به امروز آهنگسازان بسیاری برای شرایط امروز دنیا و کووید 19 موسیقیهایی هم نوشته باشند اما امکان پخش و شنیده شدن آن فقط بهصورت الکترونیکی و از طریق فضاهای مجازی میسر بوده که البته ارکستر ملی ایران و ارکستر سمفونیک تهران، خنیاگران مهر و... چنین کارهایی را انجام دادهاند و نتایج خوبی هم حاصل شده است اما بازهم تأکید میکنم قطعاً یکی از عوامل تولید اثر موسیقی به حضور نوازنده بر میگردد و گرنه آهنگسازان کارهای خوبی نوشتهاند و در زمان خود ارائه خواهد شد. باید اضافه کنم که محدودیت دیدار و تمرینات منسجم گروههای موسیقی، زیانهای جبرانناپذیری به انسجام و صدادهی ارکسترها خواهد زد. یک ارکستر از به هم تنیده شدن صداها، رنگها و هارمونیهای ایجاد شده توسط اوست که قدرتمند میشود و صدای بهتری خواهد داد. نوازندگان در ارکستر، با شنیدن صداهای همکاران نوازنده، خود را هماهنگ میکنند و با کارکردن با رهبر و سرپرستی قابل به اندوختههای خویش اضافه میکنند. از دیگر آفات خانه نشینی شاید همین کلاسهای ساز بهصورت آنلاین باشد؛ چگونه یک استاد از پشت دستگاههای خود تُن و رنگ نوازندگی هنرجو را میتواند تشخیص دهد و حتی اصلاح کند؟ زمانی که بیشتر فرکانسهای اصلی حذف میشوند؛ همچنین همنوازی با هنرجو بهدلیل تأخیر میان مکالمات بدون شک، منتفی است. شوربختانه، این کلاسها به لحاظ بازدهی، بسیار افت خواهند داشت. به هر رو ایام کرونایی نوازندگان جدی موسیقی و هنرجویان مستعد را تحت اثرات منفی خود قرار خواهد داد و شاید ضربات مهلکی بر پیکره نظام آموزشی موسیقی وارد سازد. شایسته است که تمام اهالی موسیقی بعد از این ایام، همتی چند برابری برای رفع این اتفاقات ناخوشایند داشته باشند.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#زاگرس_در_آتش
آتشســـــــوزی جنگلهای زاگرس در چند استان کشور باعث شد هشتگ «زاگرس در آتش» ترند شود. هرچند که کاربرانی از این گله میکردند که این آتشسوزی به اندازه اتفاق مشابهی که در استرالیا افتاد مورد توجه قرار نگرفت. به همین دلیل با این هشتگ تلاش کردند توجهها را به اتفاق تلخی که در زاگرس افتاده جلب کنند. کمبود امکانات، بیتوجهی بعضی مسئولان و از بین رفتن هکتارها جنگل و حیوانات مختلف مسألهای بود که به آن پرداخته شد و عکسها و فیلمهای زیادی را هم از این اتفاقات در شبکههای اجتماعی دیدیم: «زاگرس در ۵ استان کشور در حال سوختن است و یکی از بزرگترین بحرانهای محیط زیستی پیش روی ایران! پیش از آنکه از این دیرتر شود زاگرس را دریابید.»، «منابع آب ایران اکنون در خطر جدی است. اگر آتشسوزیهای زاگرس ادامه دار باشه باید منتظر سیلابها و خسارت بیشتر، شسته شدن خاکها و افزایش رسوبات در مخازن سدها و کوتاه شدن عمر مفید و تولید نشدن برق در تابستانها باشیم. از همه مهمتر آبی برای انتقال باقی نخواهد ماند!»، «میدانم چشمانمان عادت کرده، به خودم میگویم دست کم چشمانت عادت نکند. حتى نمیدانم از چه کسى باید مطالبه کرد! پس فردا هم سازمان محیط زیست میگوید ببینید در استرالیا هم همین شد و کارى از کسى ساخته نبود!»، «محیطِ زیستِ ما، زمینِ ما، خونه ما روز به روز بیشتر از بین میره»، «از ساعتی پیش دو فروند بالگرد در حال بردن نیروها به ارتفاعات منطقه حفاظت شده خائیز در بهبهان هستند در عین حال نیروهای مردمی از نبود امکانات اولیه برای اطفا در ارتفاعات به مانند آتش کوب و دمنده در این گرمای طاقت فرسا گلایه دارند.»، «آتش ابتدا چند نقطه کوچک از خائیز را زخم زده بود اما آتش از بهبهان گذشت و به دهدشت و کهگیلویه و بویراحمد رسید! دو هلیکوپتر فرستادن که دچار نقص فنی شدند و نتونستن کوه سیاه را از دهان آتش بیرون بکشن! نه تجهیزات اطفای حریق است و نه دمنده ای!»، «دو تا کوآلا از این به بعد تو جنگلهای زاگرس بذارید شاید ملت تو آتشسوزیهای بعدی دلشون سوخت و توجه کردند.»، «طبیعت انتقامش را میگیرد اگر بنشینیم و به دادش نرسیم»، «زاگرس در آتش فیلم سینمایی نیست، وضعیت هر روزه جنگلهای زاگرسه. بلوطهایی که سالی یک سانتیمتر رشد میکنند در آتش حماقت ما انسانها میسوزند. برای رشد یک بلوط به ارتفاع ۲ متر معادل ۲۰۰ سانتیمتر، ۲۰۰ سال زمان نیازه اما حماقت ما کاری میکنه که ظرف ۲۰ دقیقه میلیاردها سال-سانتیمتر بلوط نابود بشه».
مبارزه با نژادپرستی در امریکا
اتفاقاتی که در امریکا بعد از کشته شدن یک شهروند سیاهپوســــــت به دست پلیس میافتد توجه همه جهان را به خود جلب کرده است. عکسها و فیلمهایی از تظاهرات، به آتش کشیدن مکانهای مختلف توسط مردم و برخوردهای پلیس منتشر میشود و امریکا بهدلیل سیاستهایش مورد انتقاد قرار میگیرد: «مثالهای خشونتِ پلیس در امریکا و کشورهای دیگر زیاد است اما تقریباً در هیچ مثالِ مشابهی پلیس در انظارِ عمومی یک فرد بیپناه را تا خودِ مرگ شکنجه نکرده است. قتلِ آشکار و دردناک جرج فلوید دیگر فقط مسأله سیاهپوستانِ امریکا نیست، چرا که نژادپرستی مرز نمیشناسد و محدود به نژاد نیست.»، «با دو دوست در سینت پال و مینیاپولیس در ایالت مینهسوتا که در تظاهرات شهرهایشان برای جرج فلوید شرکت داشتند صحبت میکردم. وضعیت خوب نیست. تظاهرات اول آرام بوده و بعد به خشونت کشیده شده. آتشسوزی، تخریب و... دوستم میگفت صدای آژیرها قطع شدنی نیست. خشونت، خشونت تولید میکند و این حقیقت تلخی است»، «بخش دردناک داستان جرج فلوید اینجاست که رئیس جمهوری امریکا کسیه که تو داستان سنترال ۵ درخواست اعدام اون پنج تا بچه بیگناه سیاهپوست رو داده بود بهعنوان مدعی العموم»، «اینترنت میناپولیسو کی قطع میکنن پس؟ ما که داریم همه چیو میبینیم»، «ترامپ در حال بردن امریکا به طرف خطر جنگ تمام عیار نژادی است. کاش روزی یک بار وظایف ریاست جمهوری را برایش میخواندند.»، «مینیاپولیس پایتخت ایالت مینهسوتا است؛ هم فرماندار و هم شهردارش دموکراتن و نمایندش تو کنگره هم ایلهان عمر بدنامه. من این ماجراهای کشته شدن یه سیاهپوست رو به هیچ وجه به ضرر ترامپ نمیبینم!»، «در جریانات اخیر امریکا اکثر هوداران ترامپ جرج سوروس رو پشت پرده اتفاق مینه سوتا میدونن»، «آش چنان شور شده که حتی اردوغان هم گفته وضعیت مینهسوتا را شدیداً پیگیری میکنم!»
ترجمهای از انسان
پیرمرد و دریا نسخهای برای کرونا
ارمغان بهداروند
شاعر
انسان، همزاد مصائبی خودآفریده است که یا بر آنها غالب میشود و خود را «اسطوره» مینامد یا مغلوب میشود و از فرط ناتوانی، سپر مظلومیت به دست میگیرد و نواهریمنی را مقصر میپندارد. جهل انسان، استخوانی شکسته در زخمِ اهورااهریمنی است و چشمِ دیروز و امروز به دود همین جهل و جدال رنجیده است و چندان که باید منظر مطلوبی پیش رو نداشته است. این درد توانسته است دستمایه داستانهای دور و نزدیکی باشد که انسان رنجور از خویش را روایت کردهاند و ترس موروثیاش را یادآور شدهاند. «پیرمرد و دریا» پرونده انسانِ به ظاهر پیشمغلوبی است که در تنهایی، با تردیدهایش میجنگد. آزمونجوی لجوجی که سرنوشت را به مبارزه میطلبد و هیچ در این نبرد، چشم از واقعیات نچرخانده است. پیرمردی که به تجربه میداند شاید تاوان سربلند بیرون آمدن از یک تصمیم، به مرارتهای مرگباری بینجامد اما پیروزی او نه فقط پیروزی او که برچیده شدنِ باورهای ابلهانهای که منتهیالیه بودنشان، ترس و تسلیم است، پیروزی همه صیادانی است که ناگزیرند او را بدطالع و نگونبخت به حساب آورند. «سانتیگو» در کلبه خود «سالائو» نام گرفته بود؛ عمیقترین تعریف بداقبالی و بدبیاری اما همینگوی با «شاد و شکستنخورده خواندن چشمهایش که به رنگ دریایند» او را چنان که «هست» به دریا میبرد و چنان که «باید» از دریا برمیگرداند. «نجف دریابندری» این بخت را داشته است که مترجم پیرمرد و دریا باشد. جنوبیمردی سرد و گرم چشیده که خوب به احوال دریا واقف و آدمهای دریا را از بر است. ناخدازادهای که در قامت «سانتیگو»، پدرش را و در قلب «مانولین» پسرک ماهیگیر خودش را مرور میکند و شاد و غمگین میشود. شادی و غمهایی که دریابندری آنها را حس به حس در تن واژههایش تخلیه کرده است و ساحل گلفاستریم را به ساحل خلیجفارس پیوند میزند. در ترجمه نجف دریابندری هیچ اختلالی در متن گزارش نمیشود و همه چیز به شرح آن چه که هست و به چشم میآید، روایت میشود. مترجم، به خردمندی، مردم نومید روزگار خویش را به نبرد با دشمن درون و غولِ غمها تعارف میکند و سانتیگوی خسته و خونین پایان قصه پیرمرد و دریای ارنست همینگوی را به رخ آنها میکشاند که میشود شرافتمندانه باخت و حال خوشی داشت. باخت و سربلند بازگشت. «پیرمرد و دریا»، «یکی داستان است پر آب چشم» رونوشتی از مصیبتنامه «رستموسهراب» است که سیاهرویی رستم و نگونبختی سهراب را پیشپیش بر پیشانی منقّش دارد، یادآور تندبادی است که نه میتوان «ستمکارهاش» خواند و نه «دادگر» خطابش کرد که «ترنج نارسیده» اگر به خاک افکنده شده است، «بودنی کار» بوده است و بس. ترجمه «پیرمرد و دریا» نه فقط ترجمه یک داستان که ترجمه «شجاعت» میتواند باشد. عنصر غایبی که میتواند از «هیچ»، «همه» بیافریند. انگشتهای خموده سانتیگو که مقهور صبوری کوسهماهی بودند و ذهن خوابآلودهای که بمبک ترس را ترسناکتر از آن چه که بود به نمایش میگذاشت، میتوانستند پایان پیرمرد باشند اما در اوج نومیدی میشنوی که: «نشانش میدهم که انسان چه کارها که نمیتواند بکند و چه چیزها که نمیتواند تحمل کند.» حالا با خودمان فکر کنیم همه ما در این روزها که «کرونا»، موریانهوار، «صبوری» ما را میجود، آیا میتوانیم بازندگان سربلندی باشیم که نه به دستهایشان که در چشمهایشان باید نگریست و امیدوار شد؟
از ملوک تا رومینا
رضا صائمی
روزنامهنگار
خانه پدری بارها توقیف شد اما قصه و غصه آن بارها تکرار شد و میشود. آخرینش قصه هولناک و تراژیک رومینا اشرفی! گاهی فیلمها به مثابه متن در قاب تصویر و پرده سینما به نمایش درمی آیند اما واقعیت آن در فرامتنهای اجتماعی محقق میشوند چه بسا تلختر و عریان تر! گرچه قصه خانه پدری کیانوش عیاری هم برگرفته از واقعیتی در دهه 50 بود. اکنون در آخرین سال دهه 90 که سال پایانی یک قرن را میگذرانیم، قصهای شبیه به آن رخ داده! قصهای که تراژدی جهالت و تعصب علیه زنان و دختران این سرزمین را از ملوک تا رومینا روایت میکند. کربلایی حسن پدر ملوک با سنگ بر سر دخترش میکوبد و کربلایی رضا با داس سر دخترش را میبرد. شباهت این اتفاق بار دیگر فیلم خانه پدری را در کانون توجه قرار داد و به خوانش دوباره آن انجامید! خوانشی که از متن قصه تا توقیف فیلم را دربرمی گرفت و نسبت میان قصه فیلم و توقیف آن به تأملی دوباره فراخوانده شد. جالب اینکه در جامعه دو قطبی و پرپارادوکس ما این خوانش هم با روایتهای دوگانه مواجه شد. عدهای میگفتند اگر پدر رومینا اشرفی «خانه پدری» را دیده بود شاید پیامش را دریافت میکرد و بر خشم و تعصب خود غالب میشد و این جنایت رخ نمیداد و عدهای هم که البته عجیب است معتقد بودند شاید تولید و نمایش فیلمهایی مثل «خانه پدری» به ترویج خشونت خانگی و قتل ناموسی منجر شده. در این میان البته به فیلمهایی هم مثل «مغزهای کوچک زنگ زده» هم ارجاع داده میشود و باز هم این تفسیرهای دوقطبی پیرامون آن شکل میگیرد. تفسیر پیرامون سکانس کشتن و زنده به گور کردن خواهر بهدلیل جرمی ناموسی! جالب اینکه سیاهی و تباهیهایی مثل قتل فجیع رومینا به دست پدرش را میبینند و فیلمهایی از این دست را به «سیاه نمایی» یا عادیسازی خشونت میدانند. بیآنکه به این بیندیشند زمانی که فیلمی موجب نفرت و بیزاری از خشونت در مخاطب میشود مروج آن نیست منتقد و بازدارنده از آن است. گرچه سکانس ابتدایی فیلم خانه پدری و قتل ملوک توسط پدرش تلخ و دلخراش است اما همان حس انزجاری که تماشای این صحنه ایجاد میکند به حس نفرت از خشونت منجر شده و تقبیح و نفی خشونت است. اگر قرار است سینما آیینه جامعه باشد نمیتواند از بازتاب واقعیتهای تلخ آن بگذرد هرچند واقعیتهایی آزاردهنده باشد. چه بسا آزاری که یک فیلم ایجاد میکند به عاملی بازدارنده برای تراژدیهای هولناک در واقعیت باشد. توقیف خانه پدری نه تنها توفیق آن را از حیث سینمایی مخدوش کرد، جامعه را نیز از کارکرد آگاهی بخشی و فرهنگسازی آن محروم کرد. قطعاً یک فیلم و کل سینما نمیتواند آسیبهای اجتماعی جامعه را رفع کند اما میتواند نقش پیش گیرنده داشته باشد. جواد شمقدری معاونت سینمایی وقت گفته بود «خانه پدری» یک جنایت فرهنگی است اما واقعیت این است که فیلم درباره فرهنگ جنایت بود تا بتواند از دل تراژدی ملوک، تراژدیهایی مثل قصه رومینا شکل نگیرد. یادمان باشد که توقیف فیلم، فقط توقف سینما نیست، تعطیلی آگاهی و امنیت اجتماعی است.
عکس نوشت
مارتین اسکورسیزی در روزهای قرنطینه دست از فیلمسازی برنداشت و یک فیلم کوتاه با گوشی تلفن همراه در خانهاش ساخت. این فیلم از شبکه بیبیسی ۲ و بهعنوان پایان بخش مجموعه «فرهنگ قرنطینه با مری بِرد» پخش شد و آپارتمان و بخشهایی از زندگی و وسایل اسکورسیزی در آن مشخص بود. آپارتمانی که او به گفته خودش از ۱۳ مارس در آن زندانی شده است. اسکورسیزی درباره تولید فیلم جدیدش «قاتلان ماه کامل» هم صحبت کرد هرچند که نمیداند چه موقع میتواند آن را شروع کند. اما نکته جالب این فیلم برای ایرانیها این بود که اسکورسیزی در این فیلم کوتاه از آخرین دیدارش با کیارستمی فیلمساز فقید ایرانی صحبت کرد و گفت: «بار آخری که کیارستمی را دیدم به من گفت: هرگز کاری را که دوست نداری انجام نده.»
هنر و فرهنگ طبیبان زخمهای جامعه در روزهای سخت
بهمن پناهی
پژوهشگر و خوشنویس
در مورد شرایط اقتصاد هنر در ایام قرنطینه و شرایطی که بهوجود آمده است، بهنظر میرسد که از دو منظر میتوان به این موضوع نگاه کرد. یکی از نظر زمانی و دیگری از منظر رویکردی. منظر زمانی به این معناست که در این شرایط خاصی که در تاریخ بسیار نادر بوده است و گریبانگیر جهان هم شده یک محدودیت زمانی وجود دارد. یعنی چند ماهی طول کشیده و از نظر ضوابط و نکات بهداشتی و اجتماعی که دولتها گذاشتند، تغییراتی در زندگی بهوجود آورده و در آینده نیز تغییرات دیگری اتفاق خواهد افتاد. اینکه این شرایط بهکجا و کیختم خواهد شد فعلاً کسی جوابی برای آن ندارد ولی آنچه مسلم است به هر حال انتهایی برای این شرایط ویژه قرنطینه وجود خواهد داشت.
دراین ایام البته تمام مشاغل، حرف و تخصصها در جامعه بشری دچار تنشها و تغییراتی شدهاند. بسیاری از روال رایج زندگی بخصوص فعالیتهای اقتصادی و معیشتی مختل شده است. این مسأله گریبان جامعه هنری را هم گرفت. هنرمندان هم سعی کردند که خود را با شرایط موجود تطبیق دهند و با خلق آثارشان به فعالیت اقتصادی ادامه دهند. اینکه از دو منظر باید به این ماجرا نگاه کرد از این جهت اهمیت دارد که یک شرایط زمانی مقطعی است که نمیدانیم چقدر طول میکشد و بعد از این شرایط است که مطمئناً بسیاری از فاکتورها و پارامترهای اقتصادی در همه رشتهها و حرف تغییر خواهد کرد و بالطبع شامل هنر و هنرمندان هم خواهد شد. البته بخشی از این نظری که بیان کردم دراین مدت مشاهده شده است.
اما بحث رویکردی مهمتر از منظر زمانی است. قطعاً نگاه جامعه بشری به پدیدهها، زندگی و فعالیتهای زیستی و حرفهای و... تغییر میکند، همانطور که در مورد شرایط اقتصادی هنرمندان در این ایام راه حلهای مختلفی پیدا کردند و سعی کردند خودشان را تطبیق دهند، از نظر رویکردی نیز بسیاری از پارامترها تغییر خواهد کرد. به این معنا که ابزار و روشهای ارائه آثار و خلق اثر و همچنین روش ارتباط با مردم تغییر خواهد کرد.
این یک موضوع رویکردی و کارکردی در دنیای هنر است. در این مورد هم تجربههایی در این ایام شده است. استفاده از تکنولوژیهای جدید وسایل ارتباط جمعی و فضای مجازی و... تکنیکها و راهکارهای جدیدی را پیش روی هنرمندان قرار داده است. این موضوع جدیتر و حائزاهمیتتر است که در آینده بعد از اتمام شرایط ویژه، رویکرد حرفهای و اجرایی و تولیدی هنر و هنرمندان دچار پارادایمهای جدید میشود و باید منتظر ماند و دید که کل مجموعه فعالیتهای انسانی و اجتماعی بعد از این شرایط به چه سمتی خواهد رفت.
در مورد آموزش هنری روشهای جدید آموزش از راه دور و تجربههای جدید میتواند راهگشا باشد و این تجربه را در این ایام بهصورت خودجوش در کل دنیا دیدیم. بنابر این هنرمندان اول باید به این موضوع از دو جنبهای که مطرح کردم توجه کنند و در مورد کارهایشان برنامهریزی کنند. اگر بهصورت انفعالی برخورد کنند، قطعاً در آینده با توجه به تغییرات حاصله دچار بازماندگی و سردرگمی میشوند و از قافله حرکتهای اقتصادی جدید محروم خواهند ماند و همچنین باید بهصورت هوشمندانه به تولید راه حلهای جدید و منطبق با نیازهای امروز بپردازند. از طرف دیگر دوعنصر در این قضیه دخیل هستند. یکی مخاطبان و مردم هستند؛ که باید به این درک و استنباط جدید برسند. روشهای دریافت یا بهرهگیری از هنر و هنرمندان تغییر کرده و تغییر خواهد کرد و روشهای جدیدی ارائه خواهد شد. با همان ارزش و کیفیت.بنابر این مردم میتوانند از نظر ارزشگذاری اقتصادی برای خرید اثر هنری هزینه کنند. مثلاً به این نتیجه رسیدیم که در این ایام بسیاری از کنسرتها را از طریق فضای مجازی بشنویم.یعنی مردم خودشان را آماده کنند و این هزینهها را بپردازند بهعنوان استفاده یا مشارکت در خرید آثار هنری.
باید دید که در آینده چه راه حلهایی به نتیجه میرسد و مردم هم با روشهای جدید همراهی و مشارکت کنند. عنصر دوم این ماجرا دولتها و ارگانهای رسمی و حکومتی است. آنها هم باید از نظر لجستیک و زمینه سازیهای فنی، قابلیتها و تحولات را هر چه زودتر فراهم کنند و بدانند که در همه جای دنیا هنر و فرهنگ اولین قربانی تنشها یا تحولات و مشکلات اقتصادی یک جامعه است. در عین حال اولین پشتوانه روحی، روانی و احساسی یک جامعه در دوران بحران و شرایط سخت هم، هنر وهنرمندان هستند بنابر این باید در دورانی مثل دوران حاضر کمکهای ویژه برای جامعه هنری در نظر بگیرند. کمکها نه بهعنوان اعانه و یارانه بلکه به خاطر اینکه هنر و هنرمندان در شرایط دشوار انسانی روح مقاومت، امید و زندگی را در جامعه تزریق میکنند. بنابر این از طریق پرداخت این دستمزد و دسترنج با آنها همیاری شود و همینطور برای جامعه و مردم شرایط و امکاناتی فراهم کنند تا از این محصولات فرهنگی وهنری و آثاراستفاده کنند و بتوانند شرایط سختی مثل دوران قرنطینه را تحمل و پشت سر بگذارند. فراموش نکنیم فرهنگ و هنر روح و جان یک جامعه است. اگر که به هر دلیلی جسم یک جامعه آسیب دیده و دچار سختی و بیماری شود اول باید به جان آن جامعه رسیدگی کرد تا سیراب شود و بتواند آن سختی را پشت سر بگذارد. هنرمندان خالق این جان و حافظ آن هستند. به این وسیله میتوان یک جامعه زخم خورده را بازسازی کرد و به تندرستی رساند.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
حل مسأله اقتباس سینمایی در ایران با یک راهحل ساده
-
فعالیت موسیقایی در دوران خانه نشینی
-
شهروند مجـــازی
-
پیرمرد و دریا نسخهای برای کرونا
-
از ملوک تا رومینا
-
عکس نوشت
-
هنر و فرهنگ طبیبان زخمهای جامعه در روزهای سخت
اخبارایران آنلاین